نوشته شده توسط : anahita

 

 

هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....

هیچ ادایی جای اون نازواداتو نگرفت....

پیش هر نقاشی رفتم تورو نقاشی کنه،

روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت .

 ولنتاین مبارک

 

 



:: بازدید از این مطلب : 336
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 
 
 
 
 
آري دوستي دو نيمه دارد
 
 نيمي از آن عشقي است که دل تو را بيقرار کرده است
 
 و نيمي ديگر آن محبتي است که در دل من مي تپد
 
ولنتاین مبارک
                 


 



:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 

 

 

 

ای کاش...

کاشها هميشه واقعيت داشته باشن 

  کاش هميشه از آسمون خدا بارون عشق بباره

 کاش می شد سوار ابرای آسمون شد

 و رفت تا جايی که پر زعشق باشه

 کاش می شد همه ی آدمها با عشق زندگی کنند


 کاش می شد آدمها برای يک لحظه به عشق واقعی فکر کنند

و ارزشش رو متوجه بشن

 کاش می شد لحظه های انتظار زودتر بگذره

 تا آدمها کمتر دلهره داشته باشن

 کاش می شد هيچ آدمی تنها نباشه...


کاش می شد خدای مهربون دلها رو به هم نزديک کنه!!!!!

کاش می شد همه ی آدمها به خاطر عشق قلبهاشون بتپه

 و صد ها کاش ديگه...

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 

 

 

میدونی ولنتاین یعنی چی؟

 

 یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده

 

و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه

 

عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

 

 



:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 

 

می خوام برات از تنهایی بگم این واژه رو بس عجیب میشناسم

 


تنهایی که کشیده می شه تا ابدیت،

 

 

تنهایی که در گوشه کنار لحظه ها وثانیه ها کمین می کنه

 


و هر لحظه از پس پیچ هر جاده ای رو سرم آوار می شه

 


و تنها خیال یه نگاس که آرومم می کنه،

 


نگاهی که گرماش طلسم سرد و پوچ لحظه های تنهاییمو میشکنه

 


و چقدر صادقانه و کودکانه تنهاییمو

 

 

با این نگاه با این خیال قسمت کردم

 


مثل کودکی که بعد گریه های بسیار تو آغوش مادرش آروم می گیره،

 


من بعد گم شدنهای بی انتها تو گذر ثانیه ها،

 

 

تو آغوش گرم نگاه و دوستیت آروم می گرفتم

 


اونقدر آروم که گاهی حس می کردم قلبم نمی زنه

 

 

چون جز صدای نفسهات صدایی نمیشنیدم

 


الان دلتنگ این نگام،

 


دلم می خواست صدای گریه هام اونقدر بلند بود

 

 

که میشنیدی صدای شکستنمو

 


من تو این سکوت هزار باره میشکنم و تو باور نمی کنی

 


این دلتنگی با غم و زجر اینکه می دونم ازم ناراحتی هزار برابر میشه

 


و تنها چیزی که برام باقی می مونه این دعاست

 

 

که آروم شی و بذاری حرف بزنیم

 

 

 تا شاید دیگه مثل الان ازم عصبانی نباشی

 


آسمون رو با فریاد صدا می کنم

 

 

که چقدر دلتنگم و غمگین اینکه تو ازم دلگیری

 

 
و خدایی که اون جاست شاید نمی دونه که چقدر سخته،

 

 

شاید اونقدر کوچیکم که صدامو نمی شنوه

 

 

از این روزا و لحظه های فاصله بیزارم که پره از سردی وغم

 


و سختی کشندۀ فاصله ای که نمی ذاری باهات حرف بزنم

 

 

ای کاش اگه ازم دوری،اگه صدامو نمی شنوی

 


ولی روحت صدای قلبمو می شنید

 


قلبی که هر لحظه صدات می کنه تا جوابشو بدی،می دی؟

 


من و اون باهم منتظریم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 

 
سلام به سوگندی که بر آن یاد کرده ام وتا ابد برخلاف تو
 
 
بر آن استوار خواهم ماند
 
 
سلام به عشقی که باپیدا شدنش قلبم را به آتیش
 
 
کشید وبا گم شدنش وجودم را فرو ریخت
 
 
سلام به عشقی که با تو شروع شد و
 
 
بی تو ادامه خواهد داشت
 
 
سلام به عشقی که هم شمع آن بودم هم پروانه
 
 
سوخته بال آن شدم وهم
 
 
گل پرپر گشته اش خواهم شد
 
 
سلام به اولین وآخرین علاقه ام که درهر
 
 
کجای این دنیا هستی


:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : anahita

 

عشق را تجربه کن ...

 

گل من ؛ قلبت را ، به خداوند بسپار ...

 

آن همه تلخی و غم ، این همه شادی و ایمانت را ...

 

گاهی از عشق گذر کن و دلت را ، بسپار

 

به خداوندی که

 

خوب می داند گل من ؛

 

سهم تو از دل چیست ...!

 

گاه ، دلتنگ شوی ،

 

گاه ، بی حوصله و سخت و غریب !

 

و زمانی را هم ، غرق شادی و پراز خنده و عشق ...

 

همه را ، ای گل ناز ، به خداوند بسپار ...

 

خاطرت جمع ، عزیز! که عدالت ؛ خصلت مطلق اوست ...

 

گل نازم ؛ این بار ، چشم دل را واکن !

 

... دست رد بر دل هر غصه بزن !

 

حرف هایت را ، گرم و آرام و بلند ، به خداوند ، بگو ...

 

عشق را ، تجربه کن !

 

حرف نو را این بار ، از لب شاد چکاوک بشنو !

 

قطره آبی بچکان ؛ بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها ...!

 

گل من ؛ در این سال ، که پر از روز و شب است ،

 

و پر از خاطره هایی تازه !

 

چشم دل را ، نو کن

 

و شبیه شب و شبنم ، غرق موسیقی باش !

 

لحظه ها ، می گذرند ، تند و بی فاصله از هم ...

 

مثل آن لحظه که دیروز شد و

 

مثل آن روز که انگار ، گلم ؛

 

هرگز از راه نرسید ...!

 

... آری ای خوب قشنگ ؛

 

زندگی ، آمدن و رفتن نیست ...

 

خاطره ها هستند ، گاه شیرین و گهی تلخ و غریب !

 

بهتر آن است که در روز جدید ،

 

فکر را نو بکنیم ، عشق را ، سر بکشیم

 

و دل تار غمین را

 

بنشانیم سر سفره نور ،

 

خانه اش را بتکانیم و سپس

 

هر در و پنجره را ، سوی چشمان خدا وا بکنیم ...

 

روز نو ، آمده است !

 

و بهار هم امسال ، مثل هر سال از آغوش خدا ، می روید !

 

کاش ، این بار ، گلم ؛

 

... با دل گرم زمین ، عهد بندیم ، دگر ؛

 

قدر بودن ها را ، خوب تر می دانیم ...

 

و خدا را هر روز ، از نگاه همگان می خوانیم ...!

 

فاصله ، بسیار است بین خوبی و بدی ... می دانم !!!

 

ولی ای ماه قشنگ ؛

 

آن چه در ما جاری است ؛ این همه فاصله نیست !

 

چشمه گرم وصال است و عبور ...

 

زندگی ... می گذرد ؛ تند و آسان و سبک ...!

 

عاشق هم باشیم ، عاشق بودن هم ؛

 

عاشق ماندن هم ، عاشق شادی و هر غصه هم ...

 

روز نو ؛ هر روز است ؛

 

فکر را ، نو بکنیم ...!

 

 

... عشق را ، سر بکشیم ...!

 

زندگی ؛ می گذرد ...! تند ، آسان و سبک !!!



:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : جمعه 29 بهمن 1389 | نظرات ()